مشتری را بشناسید

با کمی دقت به اطرافمان متوجه میشویم که تقریبا تمام انسانهای اطراف ما مشتری ما هستند. مشتری رفتار ما، خدمات ما، احساس ما، دانش ما، تجربه ما و شاید کالای ما .مشتری مهمترین بازدید کننده در محدوده کار ماست.

او به ما وابسته نیست، ما به او وابسته هستیم.او مزاحم کار ما نیست، او هدف کار ماست.او یک بیگانه در کار نیست, او بخشی از آن است.ما با انجام کا ربرای او, لطفی در حق او نمی کنیم.اوست که با فراهم کردن این فرصت به ما لطف می کند.

انواع مشتری :

برای درک مفهوم آن میتوان انواع مختلفی را ذکر کرد ولی اگر بخواهیم آن را با نگاهی محدودتر و با توجه به بحث کسب و کار تقسیم بندی کنیم میتوان آن را به سه گروه تقسیم بندی کرد

۱- مشتریان بیرونی: 

برای این دسته تعاریف زیادی وجود دارد، بعنوان مثال همان مشتریهای سازمان که در ازای ارائه محصولات به ما پول می دهند یا کسانی که می توانند از ما خرید کنند (بالقوه و بالفعل).

۲- مشتریان درونی:

این مشتریان افراد درون سازمان هستند، همان کارکنان و مدیران. تمام کسانی که با آنها در ارتباطیم را میتوان نامید ، پس در سازمان هم مدیر مشتری کارکنان است و کارکنان مشتریان مدیر. البته در خصوص مشتریان درون سازمان بیشتری کارکنان را مثال می زنیم که مدیریت باید توجه ویژه ای به آنها داشته باشد.

جالب است بدانید :مشتری مداری یا مدیرت مشتری چیست؟

۳- مشتریان میانی :

این دسته مشتریان برای برخی از سازمانها است، نمایندگی های یک شرکت را در این دسته از مشتریان می بینیم، افرادی که واسطه ما و مشتری نهایی است، یقیناً هر چه رضایت آنها از ما و سازمان ما بیشتر باشد ، محصولات ما را بهتر می فروشند.

اهمیت مشتری در بازاریابی

جهت­‌گیری بازاریابی، پایه و اساس چگونگی تمرکز ما بر مشتریان و مصرف کنندگان و نیاز ها و خواسته های او را تشکیل می‌دهد. این جهت­‌گیری نتیجه‌­ی فعالیت تمام افراد داخل کسب و کار است ، که در جهت راضی ساختن مشتری و ارضای نیازها و خواسته های او انجام می‌شود و دلیل اصلی جمع‌شدن کارمندان سازمان در کنار یکدیگر و تشکیل آن شرکت یا سازمان می‌باشد. استفاده از یک جهت‌گیری بازاریابی، باعث می‌شود که بتوان مشتریان را گروه‌بندی کرد که هر یک از این گروه‌ها می­‌توانند از طریق خاصی به سازمان سود برسانند.

جالب است بدانید : اصول طلایی مشتری مداری

مشتری و مصرف کننده با هم فرق دارند !!!

در بسیاری از مطالب و نوشته ها این دو عبارت به جای یکدیگر به کار برده می‌شوند. مشتری به جای مصرف کننده و مصرف کننده به جای مشتری در حالی که در ادبیات دقیق بازاریابی این دو کلمه با یکدیگر تفاوت دارند .

ما مصرف کننده را به عنوان فردی که محصول یا خدمتی را استفاده می کند، تعریف کنیم. در نتیجه یک مصرف کننده می­‌تواند یک مشتری باشد. مثلا کسی که برای خرید شیرینی به فروشگاه می‌­رود. با این حال مصرف کننده نهایی ممکن است، همیشه مشتری نباشد.

به عنوان مثال، پدر و مادری به داخل فروشگاه شیرینی فروشی رفته و برای کودک خود شیرینی می­‌خرند. از آن‌جایی که آن‌ها این شیرینی‌­ها را نمی‌­خورند، پس مصرف کننده نیستند. فرزند آنها کسی است که می‌خواهد شیرینی­ها را بخورد. بنابراین مصرف کننده اوست. هرچند که این کودک شیرینی‌­ها را نخریده و مشتری فروشگاه نمی‌­باشد.

نیازی که به دانستن تفاوت بین یک مصرف کننده و یک مشتری داریم، این است که ما می­‌خواهیم ارتباطاتی را طراحی و پایه‌­ریزی کنیم و بر اساس این ارتباطات رفتار مصرف کننده و مشتری را تحلیل و درک کنیم تا هم مشتری و هم مصرف کننده نهایی را به تصمیم‌­گیری در مورد خرید دعوت و ترغیب کنیم.